جدول جو
جدول جو

معنی چم فراخ - جستجوی لغت در جدول جو

چم فراخ
(چَ فَ)
دهی از دهستان یک مهۀ بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 25 هزارگزی جنوب خاوری مسجدسلیمان و 2 هزارگزی خاور راه شوسۀ مسجدسلیمان به هفت گل واقع است. کوهستانی است و 550تن سکنه دارد. آبش از تعبیان. محصولش غلات. شغل اهالی کارگری شرکت نفت، زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ هفت لنگ بختیاری میباشند و این آبادی از محل های حاجی آباد و درۀ گاومیش تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی فراخ
تصویر پی فراخ
کسی که از حد درمی گذرد، تندرو، افراط کننده
فرهنگ فارسی عمید
(مِ فَ)
بام گشاده رواق. (مجموعۀ مترادفات). کنایه از فلک نهم است که عرش باشد. و رجوع به بام شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مُ)
دهی از دهستان صفائیه بخش هندیجان شهرستان خرم شهر که در 5 هزارگزی شمال خاوری هندیجان در کنارۀ خاوری رود خانه زهره واقع است. دشت و گرمسیر است و 160 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه زهره. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و حشم داری. راهش در تابستان اتومبیل رو است. ساکنان آبادی از طایفۀ افشار میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ فَ)
تندرو مفرط. گشادباز:
بشهری که داور بود پی فراخ
شود دخل بر نانوا خشک شاخ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ فَ)
با وسعت صدر. با سعۀ صدر. سخی. بلندنظر:
جوان شد حکیم ما جوانمرد و دلفراخ
یک پیرزن خرید به یک مشت سیم ماخ.
عسجدی.
، آنکه دلی پرفتوح دارد. آنکه دارای دلی بزرگ و عظیم است و استعداد کسب عوالم روحانی را دارد.
- دل فراخان، اولیأاﷲ. مردان کامل. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی) :
دل فراخان را بود دست فراخ
چشم کوران را عثار و سنگلاخ.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(چَ فَ)
دهی از دهستان خیران بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 65 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 6 هزارگزی باخترراه شوسۀ مسجدسلیمان به اهواز واقع است. دشت و گرمسیر است و 250 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کارون. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و راهش در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ عرب باوی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ سُ)
دهی از بخش آبدانان شهرستان ایلام که در 26 هزارگزی باختر آبدانان کنار راه مالرو دهلران به نصریان واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 123 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سیمینه. محصولش غلات، پشم و روغن. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ضمناً سۀ مزرعۀ چم سرخ، دره کچ و سه کلال نیز جزء این ده محسوب میشوند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: قشلاقی است در هفت فرسخ و نیمی مغرب نهاوند که جای زراعت ندارد، لیکن بسبب بودن وحوش و طیور و قوچ و میش درآنجا، شکارگاه مناسبی است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 261)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل فراخ
تصویر دل فراخ
سخی، بلند نظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی فراخ
تصویر پی فراخ
افراط کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی فراخ
تصویر پی فراخ
((پِ. فَ))
تندرو، افراطی
فرهنگ فارسی معین